
در شناسه اين كتاب عنوان شده كه منظور از هاگاكوره رسم و راه سامورايي يا آيين نامه ي سلحشوران ژاپن مي باشد. اين كتا ب توسط مترجم جواني به نام آقاي سيد رضا حسيني ترجمه شده و بيشتر به موضوعات فلسفي مربوط است. البته من در اينجا نمي خواهم به معرفي كتاب و يا تحليل آن بپردازم. فقط دوست دارم يادداشت مترجم را در باب «اراده» عينا در اين پست منعكس كنم. اين مقدمه حداقل شخص خود من را به فكر فرو برد و باعث شد ديشب اراده خودم را در طول اين 28 سال مرور كنم و كاستي ها و قوت آن را در ريز به ريز مسائل زندگي ام و در شرايط و بحرانهاي مختلف بررسي كنم و به اراده خودم نمره بدم. دوست دارم از تجربه هاي شخصيتون برام بنويسيد البته اگر حس مي كنيد با من راحت هستيد. دلم ميخواد در اين پست تم اراده را زير عينك مطالعه مون ببريم.
وقتي از اراده حرف مي زنيم، از چه چيزي حرف مي زنيم؟ باغچه ي كوچك حياط خانه كه زير درخت ريشه دار آن گياهان كوچك رشد مي كنند، محصول اراده ي كسي است كه زماني نهالي در آن كاشته است. خانه اي كه در آن زندگي مي كنيم محصول اراده ي كساني است كه زماني با سيمان و فولاد دست و پنجه نرم كرده اند. در هنگام ازدواج از زوجهاي جوان خواسته مي شود كه در تنگدستي و ثروت و شادي و غم در كنار يكديگر باشند تا آن زمان كه مرگ آنها را از هم جدا سازد؛ و اين ميسر نيست مگر با اراده ي طرفين. شايد همه ي ما آن لحظه را تجربه كرده باشيم كه با خود مي گوييم اگر در فلان موقعيت آن حرف را مي زدم و آن كار را مي كردم، چه خوب ميشد و چه تصوي بهتري از خود بر جاي مي گذاشتم؛ اما دير شده است و تصميم گرفتن در ميان هفت نفس به اراده محتاج است. وقتي كسي مي گويد: «اي دوست سالهاي درخشان زندگي، كمكم كن تا تركت كنم»، يعني به اراده محتاج است. اگر آنطور كه هنرمندي كلاسيك مي گويد، در زندگي تا بدانجا سقوط كني كه بيش از آن ممكن نباشد، براي بازگشت به اراده نياز است. زنبورها در كندو و ماهيها در آب زندگي مي كنند؛ گه گاه در ميان گذاشتن زيبايي جهان به اراده بستگي دارد. كتابهاي عامه پسندي كه تو را در ساعات نااميدي به ايجاد تحول در زندگي، مثبت انديشي و موفقيت دعوت مي كنند، برداشتي سطحي از اراده دارند، اما باز هم حرف از اراده مي زنند. آيا كمي عجيب نيست كه بسياري از عشق ها بدون اراده شروع مي شوند اما با اراده اي بسيار قوي به پايان مي رسند؟ در اين سرزمين چيزهاي بسيار خوب بسيار است، چيزهايي همچون جاده چالوس، سينماي كيانوش عياري و مثنوي معنوي؛ در همه آنها نشاني از اراده نيك مي بينيم. يك دروغ مي تواند خانه اي را به آتش بكشد اما پارسايي به انسان اراده اي مي بخشد تا خانه را از نو بسازد؛ خانه اي كه اين بار از درون ساخته خواهد شد. شايد اين مثال ها پاياني نداشته باشد و در هر حال در پايان از دوباره بايد بپرسيم «وقتي از اراده حرف مي زنيم از چه چيزي حرف مي زنيم؟ »
سيدرضا حسيني / تابستان 87- ژوهانسبوورگ

