ممنون میشم به لینک سایت چوک بروید و نظرتان را راجع به ترجمه ام بگوئید. با سپاس ![]()
بخشی از ترجمه:
وقتي عاشق كسي ميشي بايد به خودت يه تكوني بدي. مي فهمي؟ اون مقصر نيست٬ من خيلي ساده ايمان آوردم. به من گفت كه سيب خود به خود از روي اون درخت افتاد وهمين تمام كاسه كوزه ها رو بهم ريخت. به من گفت كه اون مار دقيقا مشخص كرده به كدوم ميوه اصلا نبايد دست زد؛ منظورش اين بود كه دقيقا مشخص كرده كدوم رو نبايد از روي شاخه چيد. حواي من خيلي خوب بلد بود به كلمات رنگ و لعاب بده. تصويرسازيش حرف نداشت مي گفت: صداي تازيانه ي باد٬ سيب را از آن بالا تلپي روي زمين انداخت . مي گفت بوي ميوه خيلي شيرين و وسوسه انگيز و رسيده به نظر مي رسيد. داستانش رو اينجوري تعريف كرد و منم باورم شد. چاره اي نداشتم.
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۵ساعت 11:9  توسط لیلی
|