
یاسمینا رضا (متولد ۱ مه ۱۹۵۹ در پاریس) نمایشنامهنویس، بازیگر، رماننویس و فیلمنامهنویس فرانسوی است. او از پدری ایرانی و مادری اهل مجارستان متولد شده است. خدای کشتار نمایشنامه ای است که در سال 2007 میلادی نوشته شد و امروزه در بسیاری از کشورهای جهان به روی صحنه رفته است تا جایی که کارگردان مشهور سینما «رومن پولانسکی» هم فیلمی ساخته است. اولين چيزی كه در اين اثر جلب توجه میكند، عنوان آن است. اگر در تراژدیهای يونان باستان و نمايشنامههای كلاسيك دوره شكسپير، نام قهرمان اثر بر تارك نمايشنامه جای می گرفت، اينجا هم عنوان خدای كشتار به شخصيتی اشاره دارد كه در متن اثر در درباره آن بحث میشود؛ شخصيتی كه به تعداد آدمهای روی زمين قابليت تكثير دارد و هر كس میتواند خود را به جای آن بگذارد. نمايشنامه خدای كشتار، گفتگو و بحث دو زوج است كه پس از دعوای پسرانشان دور هم جمع شدهاند تا نقطه پايانی بر ماجرا بگذارند. اما در ادامه گفتگوی آنها به مشاجرات و درگيریهای كلامی بزرگتری ختم می شود و اوضاع و موقعيت، شرايط بدتری پيدا میكند. «خدای کشتار» در بستر یک خانه و در مورد والدین شکل میگیرد اما نگاه تلخ رضا به اجتماع با درونمایهای ابزورد مخاطب را به چالشهای رفتاری و گفتاری شخصیتهای اجتماعی و نحوه روابط آدمها در کوچکترین نهاد مدنی (خانواده) میکشاند. او همواره با انتخاب یک داستان ساده و سطحی، مفاهیمی را عیان میسازد که اتفاقا از عمق و غنای زیادی برخوردار هستند و در لابهلای همین اتفاقات ساده و پیشپا افتاده، معضلاتی اجتماعی را مطرح کرده و به نقد آن میپردازد. نمایشنامه دارای چاشنی طنز است اما نگاه تلخ رضا به اجتماع با درونمایهای ابزورد مخاطب را به چالشهای رفتاری و گفتاری شخصیتهای اجتماعی و نحوه روابط آدمها در کوچکترین نهاد مدنی (خانواده) میکشاند. در نمایشنامههای رضا، شخصیتهای نمایش نمیتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و همواره از این مسئله رنج میبرند. در واقع نمایش به نوعی نقد قدرت در جوامع مدرن است. «خدای کشتار» استعارهای از انسانهای قدرتمند دوران معاصر است که برای رسیدن به خواستههایشان از هیچچیز نمیگذرند و در عین حال نقاب روشنفکری بر صورت دارند. شخصیت ها از همان ابتدای نمایش مشخص می کنند که دارند برای هم نقش بازی می کنند. 4 شخصيت نمايش خدای كشتار، آدمهای بسيار عادی هستند كه پيرامون ما زندگی ميكنند و هر كس ممكن است در موقعيت آنان قرار بگيرد. این نمایشنامه در سال 1387به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی با بازیگری کاظم هژیر نژاد (در نقش میشل)، الهام پاوه نژاد (ورونیک)، بهاره رهنما (آنت) و بهنام تشکر (آلن) به روی صحنه رفت و از سوی بسیاری از مخاطبان و منتقدان مورد توجه قرار گرفت. من این کتاب رو با ترجمه ساناز فلاح فرد انتشارات نیلاخوندم. مترجم همسن خودمه و تحسینش میکنم چون ترجمه ی واقعا روان و قابل قبولی ارائه داده است.
هینت نوشت: در این نمایشنامه یه دیالوگ توجه منو بیشتر جلب کرد ؛ وقتی می خوندم این شکلی شدم...
البته به نظرم تا حد زیادی درسته ولی روشنفکری یک زن چه ربطی داره به هورمون؟ به نظرم نباید مسئله پیچیده و درهم برهم هورمون های ما زنها دست آویزی باشه برای آقایون تا هر چیز بی ربطی رو به هم ربط بدن و بیانیه صادر کنن. تا جایی که من آقایون رو می شناسم ممکنه در مقابل زنهای روشنفکر بالاجبار خودشون رو خنثی یا بیزار نشون بدن ولی ته ته دلشون همه شون شیفته ی چنین زنهایی هستن... آلن فکر کنم زدی جاده خاکی !!! این نکته ظریفی بود که خوشم اومد یاسمینا رضا در این نمایشنامه به طور غیرمستقیم بهش اشاره کرده.
آلن: هر دوتون جزو یه دار و دسته این، زنای سلطه گر، منجی مسلک... اما همه ی زنا این جوری نیستن. زنا اینو دوست ندارن، چیزی که زنا دوست دارن، شهوت، دیوونگی و هورمونه. از زنایی که روشنفکری شونو به رخ می کشن، از اونایی که ادعا می کنن نگهبان دنیان، از این جور زنا همه بیزارن، همه... حتی همین میشل، شوهر بیچاره ی شما.




دست دارم بر روی لینک زیر کلیک کنید. خوشحال میشم از نظراتتون بهره مند شوم.
اتفاق مهمی افتاده و باید یککاری کرد و هرچقدر هم که فکر میکنم یاد کار خاصی نمیافتم،یعنی حالت کسی را دارم که انگار باید یک کاری بکند و بعد هیچ کاری به ذهنش نمیرسد.خیلی دوستش داشتم. شاید بعد از ولیام فالکنر تنها نویسنده ای بود که خط به خط نوشته هاش اشک منو در می آورد. همش یاد هولدن کالفیلد در ناتور دشت می افتم زمانی که دستکش بیسبال برادرش را که بر اثر سرطان مرده بود را توصیف میکرد. 


