لذت متن

ذهنم مانند لباس ژنده ی روی بند در باد سرد, بالا و پایین میرود.

جین آستین، در ایران هم هنوز طرفدار دارد، چه رسد به خوانندگان سراسر جهان که پس از دویست سال از دوره‌ی این نویسنده‌ی کلاسیک، هم‌چنان رمان‌های او را در ردیفِ پرخواننده‌ترین آثار ادبی جهان قرار داده‌اند. جین آستین چنان مقامی در ادبیات انگلیسی‌زبان یافته است که اکثر مورخان تاریخ ادبیات و منتقدان، معتقدند مقامی را در نثر دارد که شکسپیر در درام داشت. او در دوره‌ای می‌زیست که طبقه‌ی متوسط در انگلستان رو به رشد و شکوفایی بود. انگلستان ارباب جهان بود و از طریق مستعمرات مواد خام، و ثروت به سمت انگلستان سرازیر می‌شد. طبقه‌ی نوکیسه‌ای شکل گرفته بود که بسیاری از ارزش‌های جامعه‌ی قدیمی را از بین می‌برد و ارزش‌های جدیدی را جایگزین می‌کرد. در زمینه‌ی تاریخی هم کسانی مانند ادوارد سعید درباره‌‌ی اهمیت تاریخی رمان جین آستین زیاد صحبت کرده‌اند. به طوری که می‌توان از لابه‌لای این رمان‌ها که جعل هستند و ساخته‌ی ذهن نویسنده‌اند، به تاریخ آن زمان انگلستان و مناسبات اجتماعی پی برد. یکی از منابع مستند مورخان اجتماعی یا کسانی که راجع به استعمار انگلستان تحقیق می‌کنند، اثر جین آستین است و کسانی که در آن دوره رمان نوشته‌اند. تا قبل از جین آستین رمان در انگلستان در فضایی گوتیک نوشته می‌شد یعنی داستان‌های هراس‌انگیز، ترسناک همراه با تعلیق و دلهره و نویسندگان علاوه بر این‌که مضمون گوتیک را به استخدام می‌گرفتند، عمدتاً نثری «شاعرانه» داشتند و نوعی روحیه‌ی رمانتیک بر آثارشان حاکم بود. یعنی هنوز رمان با آن رمانسی که می‌شناسیم، کاملا تصفیه حساب نکرده بود. اما جین آستین انگار سر این مرز ایستاده است و دوره‌ی رمان گوتیک که دنباله‌ی رمانس شهسواری یا رمانس‌های عاشقانه‌ی قبلی است، در زمان او به سر می‌آید.

هر چند رمانتیک‌ها در انگلستان فضای گوتیک را می‌پسندیدند و بازگشت به گذشته تاریخی داشتند اما معترض جامعه‌ی خود بودند و گاه از فضیلت‌های گذشته دفاع می‌کردند. بسیاری از اصول جوانمردی، اخلاق، روابط خانوادگی طبعا با پیشرفت بورژوازی از بین رفته بود و رمانتیک‌ها به این اعتقاد داشتند. بعضی از این رمانتیک‌ها نگاه به آینده داشتند، به نوعی مدینه‌ی فاضله‌ای را در آینده تصور می‌کردند که گاه کپی جوامع گذشته بود و گاه کاملا نو، بدیع و آرمانی بود. در اعتراضی که به جامعه‌ی زمان خودشان داشتند، بازگشت به رمان گوتیک به نوعی با مشخصات کاملا جدید صورت گرفت. ضمن این‌که از آن مضامین خیلی استفاده کردند. جین آستین شاید اولین رئالیست به مفهوم جدید کلمه باشد گرچه خیلی‌ها او را رمانتیک می‌دانند. چراکه تصویری واقعی و عینی از روزگار خودش به دست داد. نقادان ادبی اعم از سنتی و مدرن، مارکسیست، فمینیست، مکاتب پست‌مدرن، همه از رمان‌های جین آستین به عنوان مواد و مصالح تئوری‌های خودشان استفاده کردند. از نظر هنر نویسندگی و مهارت در روایت هم بعد از دویست سال هنوز در صف اول ایستاده است. استفاده از عناصر و اجزای روایت کلاسیک، هنر داستان‌گویی، هنر بسط مطالب و بسیاری از عناصر دیگر که به عنوان عناصر داستان از آن‌ها اسم می‌بریم در حد پختگی در آثار جین آستین دیده می‌شود.

شاید بیش از هر نویسنده‌ای در زبان انگلیسی درباره‌ی جین آستین کتاب نوشته شده و خوشبختانه امروزه منابع و مدارک کافی برای بررسی جین آستین و رمان‌های‌اش در دست ماست. ویرجینیا وولف به شدت او را ستایش کرده و ناباکوف او را بزرگ‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی زبان دانسته است. البته ویرجینیا وولف بعضی از مضمون‌ها و تفکرات جین آستین را نقد می‌کند اما در هنر داستان‌نویسی‌اش تردیدی نمی‌کند. از نظر پرداختن به روح و روان زنان و در یک کلام آن‌چه آن را با لفظ زنانگی می‌توان به طور کل بیان کرد، جین آستین یکی از مطرح‌ترین نویسندگان تاریخ ادبیات است که به زنانگی پرداخته است. مشخصه مهم دیگر او دوری از زبان شاعرانه است که  پیش از او کاملا در رمان مرسوم بود.

از جنبه‌های گوناگون به رمان‌های جین آستین نگاه کرده‌اند. یک جنبه‌ی خیلی مهم که همه‌ی منتقدان به آن اشاره می‌کنند، طنز ویژه در آثار اوست. به اجمال می‌گویم که طنز به معنای وسیع کلمه مورد نظر ماست. هرچند که در جاهایی با معنای محدودتر آن نیز مواجه می‌شویم. منظورم از طنز صرفا شوخی‌، فکاهی، خنده‌دار بودن‌ و این‌ها نیست. هرچند که این‌ها هم در مقوله‌ی طنز قرار می‌گیرند. منظورم کلام دوپهلو، نیش‌دار، چندمعنایی حتا ایهام، تجاهل‌، بازی کردن و بازی دادن است. راوی بسیاری از شخصیت‌های داستان را فریب می‌دهد و البته از فریب خارج می‌کند.

عقل و احساس
اولین رمانی که از جین آ‌ستین چاپ شد، رمانِ «عقل و احساس» بود. طنز در این رمان عمدتاً به صورت شوخی و خنده‌آفرینی دیده می‌شود. در شخصیت‌های اصلی، لفظ خنده‌دار یا شوخی به نسبت دیگر آثار او کم‌تر می‌بینیم. این شوخی‌ها هم نیشخند یا زهرخند نیستند. گاهی موقعیت‌های کمیکی به وجود می‌آید حتا در بحبوحه‌ی مصائب و ناراحتی‌ها و وضعیت ‌های خنده‌داری شکل می‌گیرد. نمونه‌ی بارز در این رمان رفتار و کلام خانم «جنینگز» در رمان است. البته جین آستین برای دست‌انداختن و استهزای افراد بدجنس و خودخواه داستان، گاهی متلک‌هایی نثار آن‌ها می‌کند که همین خودش نشانه‌هایی از طنز پخته‌تر است که در آثار بعدی او دیده می‌شود.

غرور و تعصب
رمان بعدی او «غرور و تعصب» است. این رمان به طور کلی با حالت مفرح شروع می‌شود. آدم‌ها روابط‌شان را سرسری می‌گیرند و با موقعیت‌های خنده‌دار زیاد روبه‌رو می‌شویم. آقای بنت کلا اهل متلک گفتن است و جدی‌ترین حر‌ف‌ها را با متلک می‌گوید. دخترهای آقای «بنت» هریک خصوصیاتی دارند که خیلی وقت‌ها خنده‌دار است. کشیش در این داستان با لحنی صحبت می‌کند که برای خواننده خنده‌دار است. لیدی دوبورگ هم که از اعیان و اشراف است، طرز صحبت‌اش که می‌خواهد از طبقه‌ی متوسط فاصله بگیرد، کاملا خنده‌دار است. شخصیت‌های اصلی مرد در این داستان عموما اهل طنز نیستند. هرچه رمان جلوتر می‌رود، مسائل جدی‌تر می‌شود و خنده‌ی خواننده هم با پیش‌روی رمان تبدیل به ریشخند یا زهرخند می‌شود. به تدریج جدیت و سنگینی جای شوخی و سبک‌سری را می‌گیرد. اما طنز بزرگ‌تری در این رمان هست که بسیاری از منتقدان از جمله «ژیژک» بر آن تاکید کرده‌اند و آن این است که قهرمان زن داستان در ابتدا خواستگاری قهرمان مرد را رد می‌کند اما که بعد پیش‌داوری‌های‌اش راجع به این شخصیت غلط از آب درمی‌آید عاشق‌اش می‌شود و منتظر خواستگاری اوست. شخصیت مرد که بسیار مغرور است به تدریج در ادامه داستان فروتن می‌شود و برای جبران گذشته کارهایی می‌کند که به تدریج «الیزابت» عاشق‌اش می‌شود. این طنز مهم‌تری است که در مضمون داستان هست.

منسفیلد پارک
رمان «منسفیلد پارک»، رمان سومی است که از جین آستین منتشر شده است. بسیاری از منتقدان این رمان را تیره‌ترین و عبوس‌ترین رمان جین آ‌ستین می‌دانند. شکست‌های عشقی و سرخوردگی‌هایی در این رمان پیش می‌آید. با این حال، رگه‌های طنز همه‌جا دیده می‌شود. نویسنده، «خاله نوریس» را بیش‌تر وقت‌ها دست‌ می‌اندازد و گاهی خیلی گزنده و تیز از او انتقاد می‌کند. دختران «برترام» در این رمان واقعا لوس و نازپرورده‌اند. حتا قهرمان مرد رمان شخصیت متزلزلی دارد. فقط قهرمان اصلی داستان آدمی سختکوش و جدی است که شاهد و ناظر انواع و اقسام روابطی است که بین آدم‌های این داستان وجود دارد. یک نکته‌ی درخشان در این رمان، فصل‌های مربوط به اجرای نمایش است و لابه‌لای این تئاتر خیلی از حوادث پیش‌بینی می‌شود. درضمن اهل تئاتر هم در این‌جا دست‌انداخته می‌شوند. پایان خوش هم در این رمان در فصل آخر به نحوی سرهم‌بندی می‌شود وگرنه تا آ‌ن‌جا داستان بیشتر نوعی جنبه‌ی تراژیک داشته. در این داستان، تربیت و رفتارهای محافل اعیان و سطح بالا هجو شده است. خواننده به این‌ نتیجه می‌رسد که سختی و ریاضت و ثبات و پایمردی فضیلتی است که پاداش می‌گیرد.

اِما
«اِما» از نظر هنر داستان‌نویسی پخته‌ترین کار جین آستین است. هرچند که محبوبیت «غرور و تعصب» را نیافته است. اوج طنز جین آستین را در این اثر می‌توان حس کرد. اولا کتاب با شوخی و متلک و کنایه شروع می‌شود و ادامه هم می‌یابد. بسیاری از کنایه‌ها و بازی‌های لفظی بعدا در مسیر رمان معنا می‌یابند. هر اپیزود این رمان حالت پیشگویانه هم دارد. قهرمان داستان خیال می‌کند که می‌تواند سرنوشت آدم‌ها را رقم بزند. اما واقعیت قوی‌تر از خیال است. خواننده احساس می‌کند که در مسیر حوادث و رفتار آدم‌ها مجموعا سبب غلبه‌ی واقعیت بر خیال می‌شوند. قهرمان مرد داستان که شخصیت پخته و واقع‌بینی است، نهایتا از نظر خواننده و منتقد به نوعی عاشق همین‌ سبکسر‌ی‌ها و خیال‌بافی‌ها شده است هرچند که در تغییر شخصیت «اِما» نقش مهمی ایفا می‌کند. «اِما وودهاس» هم بر خلاف تصورات خودش هیچ‌وقت از آدم‌های سطحی خوشش نیامده است.

رمان پر است از شوخی‌، دست‌انداختن، هجو، نقد روابط، نفی بسیاری از قواعد و خیلی چیزهای دیگر که همه‌ی این‌ها استادانه‌ به هم بافته شده‌اند و رمان بسیار منسجمی شکل گرفته است. شاید جنبه‌ی آموزشی این رمان برای دانشجویان ادبیات و دوستداران ادبیات داستانی به مراتب قوی‌تر از اکثر رمان‌های معروف تاریخ ادبیات باشد. به نظر من، بزرگ‌ترین نقطه ضعف این رمان ریتم کند آن است. هرچند خواننده اگر حوصله کند پاداش خود را خواهد گرفت.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۴/۲۵ساعت 0:24  توسط لیلی   |