لذت متن

ذهنم مانند لباس ژنده ی روی بند در باد سرد, بالا و پایین میرود.

 

حتما كتاب شهر شيشه اي پل استر رو خونديد ... در اين كتاب استر يه مسئله اي رو به چالش مي كشه كه يادمه ما سر كلاس پست مدرنيته ادبيات امريكا با دكتر جعفري دقيقا 2 ساعت و نيم بحث كرديم و سر كلاس بعديمون با دكتر محمدي نرفتيم و ايشون هم كلي به دل گرفت و ناراحت شد كه چرا از ساعت كلاس من زديد و نشستيد سر كلاس دكتر جعفري و بحثتون رو كش ميديد. راستش بحث سر اين قضيه بود كه آيا زبان اول وجود داشته و انسان واسطه اي براي كشفش شده يا زبان با آفرينش انسان خلق شده؟ يه سري مباحث و نظريه هاي امبرتو اكو و دريدا اين وسط وارد بحث شد و يكي از هم كلاسي هامون حامد يه چيزي گفت كه ديگه بحث داغ شد. يادمه حامد يهو گفت: مثلا واژه ي عشق را در نظر بگيريد . اين واژه ي عشقه كه حس عاشق بودن رو به وجود آورده يعني اگه واژه اي به نام عشق نبود مطمئنا احساس عاشق بودن هم به وجود نمي آمد. سر اين قضيه خلاصه بحث ادامه پيدا كرد و آخر سر همه آناليز كردن و يه سري نظريه مطرح شد كه بالاخره همه مجاب شديم كه قدرت زبان بالاتر است و اين زبان است كه همه چيز را تعريف مي كنه. بعد چند تا مثال هم از نمايشنامه گلن گري گلن راس اثر ديويد ممت مطرح شد و ديگه همه كاملا تسليم شديم كه زبان اول وجود داره. ولي ديشب توي يه سير و سلوك معنوي كه با خودم طي مي كردم به اين نتيجه رسيدم آيا كلمه ي نفرت هم حس نفرت رو به وجود آورده؟ به نظر من كه نفرت يه  حسيه كه تا آدم تجربه نكنه اصلا نمي فهمه دقيقا ن ف ر ت جزء به جزئش چقدر چندشيه و تا تجربه نشده واقعا نميشه فهميد چه بار سنگيني رو اين كلمه با خودش يدك مي كشه. خوشم مياد از اين خواننده جديده Armin 2AFM.  دقيقا اين حسو قورت داده و هضمش كرده و داره الان بالا مياره. البته من كه خودم تا اومدم از كسي متنفر بشم طرف تو گلوم گير كرد و هيچ وقت دقيقا نفهميدم نفرت چه جور حسيه ولي فقط اينو مي تونم بگم كه بعضي چيزها در زبان اصلا گنجانده نميشه و ما الكي اون جلسه نشستيم و سر كلاس 5/2 ساعت بحث كرديم .

پ.ن 1: بالاخره پروپوزالم در چهارمين كنفرانس بين المللي تئاتر و ادبيات و هنر پذيرفته شد. قراره اين كنفرانس مورخ 30-28 ماه مه در دانشگاه لينكلن انگليس برگزار بشه و جالبه هزينه  شركت در اين كنفرانس فقط به استاد راهنما از سوي دانشگاه پرداخت ميشه و من اين وسط يه چيزي تو مايه هاي كشك و دوغم... بنابراين بنده هم به همون 1 الي 2 نمره اكتفا مي كنم و به روح رياست دانشگاه آزاد و تمام دست اندر کارانش صلوات مي فرستم.

پ.ن 2: من فقط عاشق اينم وقتي از همه كلافه ام بشينم يه گوشه ي دنج موهاي خودمو ببافم... والله

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۱۶ساعت 13:15  توسط لیلی   |