لذت متن

ذهنم مانند لباس ژنده ی روی بند در باد سرد, بالا و پایین میرود.

 

نقد: ليلا مسلمي

كارشناس ارشد زبان و ادبيات انگليسي

 

دوريس لسينگ در داستان «گذر از تونل» مرحله بلوغ هويتي قهرمان 11 ساله داستان، جري، را مورد بررسي قرار مي دهد. داستان به تقلاي جري براي كسب هويت مي پردازد كه لازمه آن شنا كردن جري به عمق آبي است كه پسران نوجوان مي توانند در آن عمق شنا كنند و از منظر قهرمان داستان توانايي شنا كردن در عمق آن درياچه از او يك مرد خواهد ساخت. جري كودك 11 ساله اي است كه با مادر بيوه اش زندگي مي كند و به شدت نيازمند آن است كه در نظر مادرش مرد بزرگي جلوه كند تا آن حس بچه ننه بودن را از خود دور كند. هر روز او با دسته اي از پسران در كنار ساحل برخورد مي كند كه از قضا شناگرهاي قهاري هم هستند و جري عليرغم حس ترديد و انزوا، بهترين راه براي اثبات هويت و بزرگي خودش را در اين مي بيند كه بتواند عضوي از آن گروه شود. اما دسته پسران شناگر هيچگونه اشتياقي براي ورود عضو جديد به گروهشان از خود نشان نمي دهند و فقط به جري به چشم غريبه اي مي نگرند كه احتياج دارد رابطه دوستانه اي با اعضاي آن گروه برقرار كند. جري فقط به دنبال جلب رضايت گروهي است كه بتواند با آنان همراه شود و عليرغم رفتار سرد آنان احساس شادي مي كند چون در حال حاضر دوستاني براي خود دست و پا كرده تا بتواند هويتش را به بخشي از يك گروه پيوند زند. هنگامي كه پسران به آب شيرجه مي زنند، جري هم به آنان ملحق مي شود و از اين جهت حس غرور به او دست مي دهد و در طول حركت شيرجه سعي مي كند خودش را شناگر ماهري نشان دهد. اما همين امر باعث مي شود آنها جري را مسخره كنند و در حالي كه از او چشم پوشي كرده اند به شناي خود ادامه مي دهند.

جري با رفتاري كودكانه فقط به دنبال دوستاني است كه هرطور شده او را تاييد كنند. فقط دلش به اين خوش است كه خود را با افراد بزرگسال مطابقت دهد اما نمي داند چگونه. بنابراين پس از اين ماجرا هنگامي كه مادرش در اطراف ساحل ظاهر مي شود، جري حس امنيت و اطمينان از خود كسب مي كند و تنها منطقه ايمني كه از آن قوت مي گيرد و جرأت بيشتري براي شنا در عمق پيدا مي كند، حضور مادرش است. جري حس مي كند كه براي اثبات هويت شخصيتي خود، چه از لحاظ روحي و چه از نظر جسمي، نيازمند توجه والدين و اطرافيان است. بنابراين در گوشه اي از ساحل مي نشيند و به شمارش دقايقي مي پردازد كه ديگر پسرها نفس خود را در زير آب حبس مي كنند و سعي بر آن دارد تا مانند آنها عمل كند. وقتي موفق مي شود كه همانند آنان چند دقيقه اي زير آب دوام بياورد بلافاصله پس از اين موفقيت دنبال مادرش مي گردد تا نتيجه تلاشش را به مادرش گزارش دهد. البته جري در اين مرحله به شكل عيني، تكامل هويتي خود را پشت سر گذاشته اما چون براي اثبات آن همواره به دنبال تشويق فرد يا افرادي ديگر است هنوز هويتش شكلي كاملا كودكانه و ناقص دارد.

مادر جري در برابر كوشش ها و تقلاي پسرش براي دستيابي به هدفش كاملا بي توجه است و رفتاري واقع گرا و بي تفاوت در برابر تك فرزندش از خود نشان مي دهد. به همين دليل است كه جري در سفر به سوي بلوغ هويتي بايد تجربه اي دردناك و پرمعنا طي كند تا نيازي به پذيرش ديگران در خود حس نكند. به محض خريدن عينك غواصي، جري حس مي كند هويتي جديد در او تعريف شده است؛ «حالا مي توانست همه چيز را ببيند. گويي چشمهايش ديگر آن چشمهاي سابق نبودند. مانند چشمهاي ماهي، بي آنكه آب شور ناراحت اش كند همه چيز را شفاف و واضح مي ديد». در طول اين مسير جري پشت سر «ماهي هايي به اندازه ناخن انگشت» شنا مي كند و مي داند كه انتهاي سفرش، دنبال كردن اين دسته از ماهي هاست. اما اين بار كوركورانه عمل نمي كند و مانند قبل به درون آب شيرجه نمي زند تا از تونل آب بگذرد. حال كه عينك غواصي دارد با چشمي باز مانند يك نوجوان بالغ به اطراف مي نگرد و سعي مي كند بر حركاتش كنترل اعمال كند و خود را براي گذر از آن تونل آبي آماده سازد. «بنابراين براي پيدا كردن تونل مجبور بود پايين تر برود. چندين بار از آب بيرون آمد. شش هايش را پر هوا كرد و به پايين رفت». در اين مرحله او همواره به خود يادآوري مي كند كه مهم ترين مسئله در شكل گيري هويت و طي اين مسير، كنترل و تأمل است و در طول اين راه بايد با دردها و جراحت هايي از جمله خونريزي، خستگي و سرگيجه مواجه شود. او بايد همه ي اين دردها را متحمل شود تا بتواند مانند پسرهاي بزرگتر از خودش باشد.

به منظور نيل به هدف، لازم است كه جري شش ها و بدن خود را تقويت كند. بايد «حبس كردن نفس در سينه را تمرين كند» و صبور باشد. «روز بعد و روزهاي بعد جري تمرين حبس نفس مي كرد، گويي تمام آينده و زندگي اش به اين كار بستگي داشت». جري سعي مي كند بر شتابزدگي خود غلبه كند تا در جستجوي حمايت هيچ فرد يا گروهي نباشد. عينك غواصي براي جري حكم نوعي بينش جديد و شكوفايي نوعي نيروي پنهان به سوي بلوغ مي باشد. زماني كه موفق مي شود هويت خود را به چالش بكشد، حس پيروزي در او غليان مي كند و دست آخر هم موفق مي شود. پس از آنكه از تونل عبور مي كند با چهره اي خون آلود و خسته به خانه باز مي گردد و اين بارجزئيات اتفاقات صبح را براي مادرش تعريف نمي كند بلكه فقط به اين جمله اكتفا مي كند كه «مامان ... مي تونم حداقل دو دقيقه، سه دقيقه زير آب بمانم». مادرش به هيچ وجه او را تشويق نمي كند و حتي به او اخطار مي دهد كه «نبايد ديگه اينكارو انجام بدي...». جري در طول اين جريان نه تنها ياد گرفته نفس خود را كنترل كند بلكه آموخته است كه چگونه كنترل حالت هاي رفتاري خود را هم در دست بگيرد. حال كه به هدفش دست يافته ديگر عكس العمل مادرش براي او اهميتي ندارد و نيازي به نمايش براي تشويق مادرش در خود احساس نمي كند بلكه به آرامي در درون خود خرسند است كه توانسته در نيل به هدفش موفقيت كسب كند. 

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۴ساعت 12:27  توسط لیلی   |