لذت متن

ذهنم مانند لباس ژنده ی روی بند در باد سرد, بالا و پایین میرود.

 

  

مي دوني پشت اون ظاهر آرومم مي مردم براي تو؟  (پرده دوم- ص 71)

تو حتا همون وقتا هم يه ويژگي مختص به خودت داشتي٬ مي شه گفت يه جور دست نخوردگي. تو تنها دختري بودي كه حتي گرفتن دستش برام لذت بخش بود. (پرده دوم- ص 72)

اگه از ديگري توقع صداقت داري٬ نميشه خودت كمتر صداقت به خرج بدي. (پرده دوم- ص 78)

 پ.ن : آخه یکی به من بگه لیلی مرض داری قبول کردی ؟؟؟ یعنی وااقعا داغونم.. اونقدر داغون که دلم میخواد راست راستکی یه قندون بردارم و بکوبم به دیوار. باور کنید بی معرفت نشدم به خدا سرم عجیب شلوغه ... اینقدر زنگ نزنید و اس ام اس نزنید که کجایی لیلی بی معرفت...کارم بدجور خسته ام کرده حوصله ی خودمم ندارم از بس حرص می خورم و همیشه shits happen at work Lily... همیشه شتز هپن ... همیشه  متنفرم از کل اون سیستم میلیتزر اند مونش ایتالیا... خسته ام کردن و نمی پذیرن اشتباه کردن ... من توی کارم هر وقت خطایی ازم سر بزنه معذرت میخوام و تا مرحله ی خسارت جلو میرم ولی اینبار دیگه خسته ام کردن از بس جیغ زدم به خاطر خطایی که نمی پذیرن در محاسبه خطا کردن...

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۲۱ساعت 0:12  توسط لیلی   |